واهمه رژیم پهلوی از بازگشت امام خمینی به کشور
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۹۲۸۹۶
تغییر رویه امامخمینی(ره) درباره بازگشت به ایران، پس از خروج محمدرضا پهلوی از کشور، ترس و واهمه عظیمی را در میان مقامات رژیم پهلوی و دولت بختیار پدید آورد.
به گزارش مشرق، اهمیت بازگشت امامخمینی در دوره چهار ماهه منتهی به پیروزی انقلاب برای رژیم پهلوی متفاوت بوده است. در اوایل کار، بازگشت اعلام شده یا نشده امامخمینی مسئله مهمی بود، ولی تهدیدی برای بقای رژیم تلقی نمیشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اهمیت بازگشت امامخمینی در دوره چهار ماهه منتهی به پیروزی انقلاب برای رژیم پهلوی متفاوت بوده است. در اوایل کار، بازگشت اعلام شده یا نشده امامخمینی مسئله مهمی بود، ولی تهدیدی برای بقای رژیم تلقی نمیشد. در بخشنامهها و دستورها نیز اشاره شده بود که وی را به محض ورود از هر کدام از مرزهای هوایی، دریایی و زمینی، دستگیر و از ارتباط وی با اشخاص جلوگیری و بیدرنگ به تهران انتقال دهند. اما به مرور زمان و با پیشرفت فزاینده نهضت در ماههای آبان و آذر و با مشاهده اعلام حمایت گسترده مردم از امامخمینی در راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ و گسترش اعتصابهای فلجکننده در سراسر کشور، مسئلهی بازگشت احتمالی امامخمینی به ایران بدترین وضعیت و سرنوشت را برای مقامات رژیم پهلوی و محمدرضا پهلوی تجسم میکرد. این موضوع بعد از انتصاب شاپور بختیار به مقام نخستوزیری و به دنبال آن خروج شاه از کشور، به مراتب حادتر گردید.
بر اساس اسنادی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است، امامخمینی از لحظهی ورود به پاریس همیشه با این سؤال روبهرو بود که «آیا تصمیم دارید به ایران بروید؟» و «کی به ایران بازخواهید گشت؟» برای اینکه زمانشناسی و تشخیص مناسبترین زمان برای بازگشت از سوی امامخمینی مشخص شود، به پاسخهای ایشان در زمانهای مختلف اشاره میشود. در ۱۰ آبان ۵۷ در پاسخ به خبرنگار رادیو تلویزیون اتریش گفت: «حضور در خارج، بر افشای جرایم شاه در سطح جهانی مناسبتر است.»
در همان تاریخ در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه گاردین که پرسید: «تحت چه شرایطی حضرت آیتالله بازگشت به ایران را مورد بررسی قرار خواهند داد؟»، فرمودند: «با توجه به تجارب تلخ گذشته ملت ما از این خاندان، هیچ گونه راهحلی در چارچوب شاه سلطنت کند و نه حکومت، قابل قبول نخواهد بود. علیالاصول ما با رژیم سلطنتی مخالف هستیم و بازگشت به ایران، بستگی به پیشرفت اهداف جنبش دارد. فعلاً قرار بر رفتن به ایران را ندارم.»
در ۱۴ آبان ۵۷ در پاسخ به سؤال خبرنگار رادیوتلویزیون هلند که پرسید: «آیا حضرت عالی در مبارزه علیه شاه، بهتر و مؤثرتر نبود که دعوت شاه را به ایران پذیرفته و به ایران برمیگشتید؟»، فرمودند: «من برای آگاه کردن دنیا بهتر میدانم در اینجا باشم. در ایران هنوز اختناق وجود دارد، لذا رفتن به ایران فعلاً منتفی است.»
در ۲۰ آبان ۵۷ نیز در پاسخ به سؤال خبرنگار تلویزیون ان. بی. سی آمریکا، مطالب مشابهی را گفتند: «الآن معلوم نیست با این اوضاع آشفته که به دست شاه انجام میگیرد و اخیراً به اوج خود رسیده است، لازم باشد به ایران بازگردم. بودن من در خارج که بتوانم فریاد ایرانیان مظلوم را به همهی عالم برسانم بهتر است. ولکن هر موقع که صلاح ملت باشد به ایران برمیگردم.»
خبرنگاران برای تهیه یک خبر داغ و مهم، همیشه درصدد پرسیدن سؤالات خبرسازی بودند، ولی امامخمینی بدون توجه به همه مسائل، روش خود را پیش میبرد. لذا وقتی در ۸ آذر ۵۷ خبرنگار نروژی از او پرسید: «در صورت سقوط شاه، آیا حضرت آیتالله به ایران باز میگردید و دولت جدیدی را تشکیل خواهید داد یا نه؟»، پاسخ داد: «من هر وقت که صلاح بدانم به ایران برمیگردم، چه قبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او» [۵] در ۱۵ آذر ۵۷ نیز به خبرنگار روزنامه دیلی تلگراف جواب مشابهی داد: «مردم توجه به این موضع دارند که هرچه من بگویم به صلاحشان است. حال چه از اینجا باشد، چه از ایران، به آن عمل میکنند. من هر وقت صلاح دیدم به ایران میروم.»[۶] از این پس نیز تا خروج محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی ۵۷ از کشور در پاسخ خبرنگاران و سؤال کنندگان اعلام کردند که هر وقت صلاح بدانم، بازخواهم گشت و مکان برای من مهم نیست، بلکه مبارزه با ظلم حکومت پهلوی مهم است. تا این تاریخ امامخمینی بارها گفتند که تا شاه باقی است به ایران برنخواهد گشت، اما پس از این رویداد مهم پاسخ ایشان به مضمون «در اولین فرصت بازخواهم گشت» تغییر یافت.
تغییر رویه امامخمینی درباره بازگشت به ایران، پس از خروج محمدرضا پهلوی از کشور، ترس و واهمهی عظیمی را در میان مقامات رژیم پهلوی و دولت بختیار پدید آورد. لذا از این پس تلاش برای «مهلت گرفتن از امامخمینی» در گستره وسیعی نمایان میشود.
رابرت هایزر آمریکایی، که در آستانهی پیروزی انقلاب از سوی دولت آمریکا مأموریت یافته بود به ایران بیاید تا ضمن حفظ دولت بختیار، از متلاشی شدن ارتش جلوگیری کند و در صورت ضرورت، کودتایی ترتیب دهد. وی در این باره میگوید: «اعتقاد داشتم که فاجعهآمیزترین احتمال این خواهد بود که آیتالله به ایران بازگردند.»
در جای دیگر میگوید: «بختیار گفته بود که اگر دو ماه فرصت داشته باشد میتواند دولت خود را مستقر سازد، اما اگر [امام] خمینی زودتر بازمیگشت، فاجعهآمیز میبود. گروه اصرار کرد که آمریکا برای جلوگیری از ورود [امام] خمینی در این امر مداخله کند.»
هایزر در خاطرات خود یادآور میشود که وی و گروه پنج نفرهی مقامات نظامی و امنیتی رژیم که با وی در تماس بودند، از ۲۶ دی به بعد هر آن منتظر ورود امامخمینی به ایران بودند، اما از کانالهای مختلف در تلاش بودند که ایشان را همچنان در خارج از ایران نگهدارند.
او میگوید: «به نظر من چنین میآمد که اوضاع به دلخواه ما، در حال تغییر بود. اما متأسفانه اگر [امام] خمینی ظرف چند روز آینده بازمیگشت، همه چیز را خراب میکرد. ما به سی تا شصت روز وقت دیگر احتیاج داشتیم.»
طرح سفر شاپور بختیار به پاریس برای دیدار و مذاکره با امامخمینی نیز در همین راستا بود که شکست خورد. عباس قرهباغی میگوید: با مشاهدهی اوضاع متشنج که با سرعت زیادی به ضرر رژیم پهلوی پیش میرفت و شایعهی آمیخته به واقعیت بازگشت امامخمینی آن را تشدید کرده بود، جهت جلوگیری از بازگشت امامخمینی به ایران، تصمیم گرفتم که از ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران استعفا دهم:
«چون ادامهی رویهی نخستوزیر که در واقع چیزی جز اجرای تمام خواستههای مخالفان نبود، هر روز بیش از روز قبل هرج و مرج را در مملکت گسترش [میداد]. و نامبرده هیچ گونه توجهی به نتایج بررسیها و پیشنهادهای «کمیتهی بحران» و من که تنها راه عملی جلوگیری از شورش و خونریزی و امکان برقراری آرامش در کشور را ممانعت از آمدن آقای خمینی میدانستم نداشت، و مکرراً در مصاحبات و اظهارات خود میگفت: «آنچه مورد احترام ماست تصمیمهایی است که شخص حضرت آیتالله خمینی میگیرند». و در صحبتهای خود اظهار میکرد: «اگر ایشان بخواهد به ایران برگردد «مانعی ندارد». لذا تنها راه جلوگیری از آمدن آقای خمینی که به نظرم رسید، استعفا از مقام ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران بود. نتیجهی این کار از دو حال خارج نبود. یا در شورای سلطنت با نظر من مبنی بر جلوگیری از ورود آقای خمینی موافقت میشد، و یا من از قبول مسئولیت کنارهگیری [کرده] و شاهد حوادث ناگوار و از همپاشیدگی مملکت نمیشدم».
و در ادامه پس از ذکر تشکیل جلسه کمیته بحران و مذاکره و دیدارش با بختیار و مقامات آمریکایی و غیره، میگوید:
«به هر تقدیر با اطمینان به اینکه نخستوزیر از آمدن آقای خمینی جلوگیری [کرده] و به زودی راه حلی برای مشکلات کشور پیدا خواهد کرد، از استعفا صرفنظر و نخستوزیری را ترک کردم.»
در روزهای پایانی دی ماه خبر بازگشت قریبالوقوع امامخمینی عناوین مطبوعات داخلی و خارجی را به خود اختصاص داد. به نظر میرسید که همه شرایط لازم برای بازگشت امامخمینی مهیا میباشد؛ زیرا راهحلهای مختلف مقامات رژیم از جمله نفوذ، تهدید به کودتا، وعده و غیره برای جلوگیری از بازگشت امامخمینی به حداقل نتیجه هم نرسیده بود. بر اساس زمینه مساعد ایجاد شده در ایران، امامخمینی در ۳۰ دی ۵۷ طی پیامی به ملت ایران بازگشت قریبالوقوع خود را اعلام کرد.
به دنبال صدور این پیام و انتشار آن در ایران، مقامات رژیم حداقل به دو اقدام دست زدند: یکی اینکه در روز دوم بهمن یگانهای گارد شاهنشاهی برای نشان دادن قدرت و تهدید مخالفان در مقابل خبرنگاران داخلی و خارجی رژه رفتند و دیگر اینکه در چهارم بهمن، بختیار دستور بستن فرودگاهها و توقف تمامی پروازهای خارجی (از ایران به خارج و از خارج به ایران) را صادر کرد.
امامخمینی در روز ۵ بهمن در اجتماع گروهی از خبرنگاران اعلام کرد: «من بنا داشتم که فردا [۶ بهمن] را در میان ملت باشم و هر رنجی که آنها میبرند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه فرودگاههای ایران را بست و من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله خواهم رفت و به او [بختیار] خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما؛ و ملت ما دیگر تحمل شما و نوکرهای خارجی را نخواهد داشت».
ایشان در سخنرانی ۸ بهمن ۵۷ در جمع دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور نیز ضمن تشکر از ملت ایران، آرزو کرد که هر چه زودتر در ایران به آنها بپیوندد.
در شرایطی که نیروهای انقلابی آمادگی استقبال و خنثی کردن توطئههای احتمالی را داشتند، بختیار تحت فشار مردم ۹ بهمن اعلام کرد که فرودگاه مهرآباد برای ورود امامخمینی باز است. بختیار نمیتوانست بستن فرودگاهها را بیش از این ادامه دهد. زیرا در این مدت نارضایتی بر ضد دولتش به شدت افزایش و ناآرامیها و تظاهرات گسترش یافته بود. در واقع، افزایش تبلیغات داخلی و خارجی بر ضد وی سبب شد که دستور بازگشایی فرودگاهها را صادر کند.
بهدنبال باز شدن فرودگاه مهرآباد، امامخمینی پس از چهارده سال دوری از وطن، در ۱۲ بهمن ۵۷ به میهن بازگشت و مورد استقبال بینظیر مردم ایران قرار گرفت.
منبع: ایرنامنبع: مشرق
کلیدواژه: جشنواره فجر قیمت فرودگاه مهرآباد شاپور بختیار شهر تهران بهمن محمدرضا پهلوی ایالات متحده آمریکا امام خمینی پاریس رژیم پهلوی بختیار انقلاب آیت الله خمینی آمریکا ایران انقلاب اسلامی خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت امام خمینی به ایران خروج محمدرضا پهلوی بازگشت امام خمینی بازگشت به ایران امام خمینی ایران باز دولت بختیار آقای خمینی فرودگاه ها آیت الله گشت اما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۲۸۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام
فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هر کدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد.
به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ معصومه حائری یزدی که روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد.
محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتوگو میکردند.[1]
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶/۶/۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسائلش توسط بانوئی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
« سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱/۷۸۶۹-۴۶/۶/۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم۴۶/۷/۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵/۴/۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
انتهای پیام